پایان شیرخوردن
دختر نازنینم.. اول از همه باید بگم که هنوز شیرینی اولین باری که تونستم بهت شیر بدم رو در ذهنم دارم، یک شیر دادن واقعی، نه در خواب و رویا و یک شیر دادن عاشقانه که بی صبرانه مدت ها انتظار اون رو می کشیدم... اگرچه بعد از اون دچار مشکلات زیادی در ابتدای شیر دادن به شما شده بودم و خیلی از اوقات هم از اینکه شیرهایی روزهای پر استرسم رو به شما می دهم، با تمام وجودم ناراحت بودم ولی واقعا دوران شیرخوارگی شما برای من از بهترین تجارب زندگیم بود و واقعا از اینکه اینقدر با شما احساس نزدیکی داشته باشم و در آغوشم بگیرمت و به اون چشم های پر فروغت نگاه کنم که یا به من خیره شده یا داره همه دور و اطراف می چرخه تا برای شیطونی بعدیت آمادگی ذهنی رو کسب کنی، لذت بر...
نویسنده :
مامانی
10:25